روزنامه

یادداشت های شخصی محمدامین خسروی پور

روزنامه

یادداشت های شخصی محمدامین خسروی پور

۷ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

متن زیر، نوشته ای از طرف یک مدیر مهدکودک بسیار مهربان است که حالات بچه ها رو با دقت رصد می کند.

مکان: کلاس پنج‌ساله‌ها در مهدکودک
زمان: ساعت ۱۰ صبح (هنگام خوردن تغذیه)
میلاد: دیشب تکرار مختار رو دیدید؟
رائین: من دیدم. این قسمتش باحال نبود. هفته دیگه که ابراهیم می‌زنه ابن زیاد رو می کشه خیلی حال میده!!!!
میلاد: من تصمیم گرفتم! دیگه به من نگید مرد عنکبوتی! به من بگید ابو اسحاق!!!
(
میلاد به شدت عاشق مرد عنکبوتی بود ولی از صدقه سر مختار نامه از وقتی این سریال رو نشون می ده کلا از مرد عنکبوتی دست کشیده و به شدت طرفدار مختار شده)

یک نوشته دیگر از این مدیر مهدکودک:
اگر مسوولین صدا و سیما می دانستند که چقدر پسرهای من از کنسل شدن پخش سریال مختارنامه در شب گذشته شاکی و عصبانی شدند، تمام تلاششان را می‌کردند تا بتوانند به موقع این قسمت را به شبکه برسانند!!

یکی از اونها تصمیم گرفته خودش زودتر بزرگ بشه و سریال مختار رو بسازه!!!!
میلاد هم که مرد عنکبوتی رو دور انداخته بود تصمیم گرفته مثل مختار قیام کنه با ابن زیاد بجنگه و زودتر از مختار از اون انتقام بگیره! تازه به کمک ابراهیم هم احتیاجی نداره!!!
بچه هامون رو رها کردیم تو دامن مرد عنکبوتی و دی جی مون و هری پاتر، وقتی بزرگ میشن انتظار داریم شبیه افکار ما باشن!

اعتقاد راسخ دارم اگر تلویزیون قدرتمندی داشته باشیم، هیچکدوم از اینها نمی تونن مردم ما رو تسخیر کنن ولی وقتی اینقدر تنگ نظریم که یه طنز ساز خوب رو به خاطر پول طرد می کنیم، چه انتظاری داریم؟

حداقلی ترین کار در قبال مختار که نیاز به هیچ فکری هم نداره، زدن تی شرت، جامدادی، دفتر و هر چیز دیگه ای بود که برای یانگوم و دی جیمون و هزار تا کوفت دیگه زدیم و برای مختار نزدیم!

اصولا هیچ گاه به دنبال ایجاد اینطور موقعیت ها نیستیم و اتفاقاتی مثل مختار نامه هم که می افته، بی تفاوت از کنارشون عبور می کنیم. تا کی؟ خدا می داند.

زی تیر نگه کرد و پر خویش برو دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

پی نوشت: بعد از کشته شدن مختار، برای این فرشته های کوچولو، کلی مشکل روحی درست میشه و معلم مهربونشون می خواد اونها رو از بحران بیرون بیاره. تو این مسیر کلی مشکل د و دردسر براش ایجاد میشه. دوستانی که علاقه دارن می تونن بقیه این مشکلات رو بخونین.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۲۱:۲۷
محمدامین خسروی پور

امروز توی محل کار بهمون سیب دادن. قرمز بود و قشنگ و همش وسوسه خوردنش رو به سرت می نداخت! خلاصه نشد که بخورمش و رفتنی گذاشتمش توی جیب کاپشنم.

توی راه برای خرید میوه رفتم توی یه مغازه و چند تا سیب قرمز و خشگل ریختم تو یه مشما و برای حساب کردنش وارد صف شدم. از مغازه دور نشده بودم که یادم از سیب توی جیبم اومد. درش آوردم و بهش گفتم بیا برو پیش دوستات. داشتم می نداختمش توی مشما که یه صدایی از پشت اومد: آقا، آقا. برگشتم، صاحب مغازه بود. گفت خجالت نمی کشی؟ یخورده دور و ورمو نگا کردم. گفت با شمام با خود خودتون.

و با همون لحن بی ادبانه و لات منشانه ادامه داد: آخه یه سیب چه ارزشی داره؟!

منو میگین؛‌ تعجب، ترس و خشم وجودم گرفته بود. حدس می زدم صاحب مغازه چه اشتباهی کرده ولی لحنش عصبانیم کرده بود. شدیدا بهم برخورده بود. سعی کردم خونسرد باشم و براش توضیح بدم چی شده.

گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی چی نداره؛ نداری؟ مهمون من باش این کارا چیه؟
گفتم: آقا این سیب مال خودمه.
گفت: آره می دونم برج میلاد هم مال پسرخاله منه، خودمم هدایتیم، مالک تیم استیل آذین، خوشبختم!
گفتم: چرا دری وری می گی آقا من که دروغ ندارم به شما بگم. اینو صبح اداره دادن، من نخوردم. الان گفتم بذارمش تو مشما جیبم سنگین نباشه.

شاکی شد و شروع کرد به دری وری گفتن؛ “جلوی چشم آدم دزدی می کنن دروغ شاخدار هم می گن. برو آقا برو مهمون ما باش…  ”

جوش آوردم. گفتم: “دزد خودتی و جد و آبادت، حرف دهنت بفهم. مرتیکه. ندارهم آبا و اجداد طاهرینتن. اصلا هر کی هر چی خریده مهمون من…”

گفت: برو بابا گورت کجا بود که کفنت کجا باشه؟ دیگه از کوره در رفتم. پلاستیک سیب ها رو پرت کردم و به سرعت دستم رسوندم به یقش؛‌ تا به خودش بجنبه مشتم بردم بالا….

آقا میشه هزار و هفتصد تومن. قابلی هم نداره! پول سیب ها رو حساب کردم و از مغازه و فکر و خیالاتم اومدم بیرون. سیب توی جیبم لمس کردم و بهش گفتم: وقتی از مرز دیدبانی  صاحب قبلیت خارج شدیم، می ندازمت پیش دوستات! قبل از اون شرمندم. نمی خوای که با این یارو دعوام بشه؟! می خوای؟

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۰
محمدامین خسروی پور

دیشب که داشتم می رفتم خونه، علاوه بر کوچه ها و خونه های مشکی شده، صف هایی رو دیدم بس طولانی که در انتظار دریافت سهیمه شربت و شیرینی و اکثرا آش تشکیل شده بود. تو هر کوچه ای که می پیچیدم، صف طولانی تری رو می دیدم! چقدر منتظر! اینقدر شلوغ بود که پلیس یکی از خیابون های اصلی رو بسته بود و اگه بازم بود، عملا امکان عبور هیچ ماشینی وجود نداشت!

و من در فکر اینکه “چیست علت این صف های طویل!” و البته که خواص آش بر کسی پوشیده نیست و نیازی نیست اینجا از خواص حبوباتی مثل نخود و لوبیا بنویسم، خصوصیت نذری بودن و تلویحا مفت بودن هم که اضافه شود، میشود نور علی نور! و مردم عزیز فی الواقع برای قدردانی از این نعمت خدادادی عمرشان را در این صف های طولانی و با توی سر هم زدن، سپری می کنند!

این مردم اینقدر قدر آش های نذری را می دانند که با خوشحالی تمام و قابلمه به دست، گاها همراه با خانواده تو صف هایی ایستاده بودند که اگر صف هر چیز دیگری بود صدها فحش و نفرین و آه جانسوز و خانمان برانداز نثار باعث و بانیش می کردند که “ما انقلاب کردیم که توی صف نایستیم”! ولی خوب آش نذری مفت چیز دیگری است!

سرم تو همین جیب مراقبت و تفکر گیر بود که یک سوال دیگر به ذهنم رسید: ” آیا آش راهپیمایی ها و اینطور جاها هم نذری محسوب می شود؟

این صخحنه ها را بارها آنجا هم دیده بودم. دیده بودم که یه آقای خدا خیر داده، از بالای وانت کاسه ها رو پرت می کرد و هر کس تو هوا می قاپید و نصفش از این طرف و آن طرف کاسه، توی سر بغل دستی های جامانده از غنیمت می ریخت!

درست است که ما ملت قدرشناسی داریم، ولی آش راهپیمایی و ساندیس و کیک که دیگر نذری نیست! سر جمع هزینه خوردن یک آش آن هم مثل آدمی زاد و با حفظ شخصیت! چقدر می شود که پیر و جوان طوری توی سر هم می زنند و کاسه های آش روی سرشان بر می گردد ولی حاضر نیستند دست بکشند از این ……….. ؟ شاید هم ما جزو مرفهین بی دردیم و خبر نداریم و مردم در حال مرگ و از قحطی رسیده هستند! با این فرض هم، با این برق و آب یارانه ای، اگه لباس هایشان کثیف شود، چقدر هزینه شستن روی دستشان می گذارد؟

آقا خسته شدم از ادبی حرف زدن؛ لپ کلام: برادر من، خواهر من اگه تشنه و گشنه ای، مثل آدم برو یه چیزی بخر، بریز تو خندق بلا! اگه منظورتون نذری بودنشه، پس شماره دادن و تنه زدن و تیکه انداختن و خانم عزاداریتون قبلو و دعوا کردن و قابلمه قابلمه آش بردنتون چیه؟

و بله، امروز هم نفس کشیدن برایم سخت شد...

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۲۱:۳۶
محمدامین خسروی پور

اونروز یه آقایی بالای پله برقی پاساژ بی طرف ایستاده بود و بقیه رو نگاه می کرد.

با دوستم داشتیم از کنارش رد می شدیم که پرسید: آقا برق داره؟ (منظورش پله ها بود) گفتیم نه.

گفت پس با چی کار می کنه؟!

نمی یومد پایین می گفت برق می گیرتم!!! حالا نمی دونم ما رو سر کار گذاشته بود یا …

پی نوشت:

  1. این صحنه رو احتمالا شما هم دیدن که یه عده به قصد ورزش و برای جبران بی تحرکی روزانه، پله های پاساژ ها رو بالا پایین می کنن. شدیدا از این کار خودداری کنین و اگه کسی رو دیدن که اینکارو می کنه راهنماییش کنین که با ادامه این کار زانویی براش باقی نمی مونه!
  2. دیدین این پیرزن و پیرمردها و حتی گاهی افراد جوون که می ترسن سوار پله برقی های مترو شن؟ ادم دلش برای براشون می سوزه. مخصوصا سالخورده هاشون! بعضی از مادرای بچه بغل! خیلی دوست دارم یه طوری کمکشون کنم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۲۱:۲۹
محمدامین خسروی پور


یکی دو روز مانده به عید، رفتم سلمونی محل؛ در بدو ورود متوجه شدم نسبت دفعه قبل، تبدیل به یک مهندس با کلاس شدم؛ به محض ورود، حضرتشان به من گفت سلام آقای مهندس؛ خوش آمدین!

با بی میلی و تعجب جواب دادم و نشستم تو نوبت. نوبتم که شد، حال ما را پرسید! سال نو مبارکی گفت و کارش را شروع کرد. کاری را که قبلا توی ده دقیقه انجام می داد، نیم ساعت لفت داد و در تمام مدت از این گفت که چقدر سرش شلوغه و اینکه سه شب است تا صبح کار کرده و گود چشمهاش رو نشانم داد و من احمق ساده لوح با خودم فکر می کردم شاید من را با کسی اشتباه گرفته که اینقدر صمیممانه با من درد دل می کند.

اینقدر گرم حرف مفت زدن بود که خال همایونی پشت گردن ما را برید! بعد با خوشحالی گفت: این خال پشت گردنتون بود؛ گفتم خوب، با همون لهجه شیرین شمالیش گفت: خون افتاد! هیچی نگفتم! با اعتماد به نفس به کارش ادامه داد.

کارش که تموم شد ۵۰۰۰ تومان گذاشتم کف دستش برای بیست دقیقه کار! و منتظر هزار تومان باقیش بودم که دیدم شاکی شد! آقای مهندس عیده! با بی میلی گفتم خوب باشه، هزارتومنش عیدی! گفت کمه آقای مهندس و اینقدر وراجی کرد که با نارضایتی تمام و برای جلوگیری از آبروریزی ۱۰۰۰ تومان دیگه هم به این دزد مدرن دادم و هنوز داشت وراجی می کرد که کمه! زدم بیرون در حالی که بهش می گفتم من کارمندم، عیدی من مگه چقدره؟ اصلا چرا شماها به ما عیدی نمی دین؟ و با خودم فکر کردم ارزش یک ساعت کار یک سلمانی که شش ماه ناقابل آموزش دیده، چند برابر منه؟

پی نوشت:
۱- اه اه اه؛ حالم بهم خورد، کنار دستیم دستور برداشتن زیر ابرو داد! از وقتی هم اومدم زیر یه ماسک حال به هم زن سبز بود! تف!

۲- تا حالا ارزش هر ساعت کار خودتون رو حساب کردین؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۵:۰۱
محمدامین خسروی پور

خاطره دوم روزنامه ای من!

باز هم خاطره ای از شبکه اجتماعی که مدیریتش به عهده ی من بود!

سالانه گزارش وضعیت شبکه رو کتباً به ستاد سازمان جوانان کشور ارسال میکردیم که امروز یکی از گزارشات رو روی روزنامه قرار میدم تا شماهم توی این خاطره ی من شریک باشید:

_________________________________

بسمه تعالی


گزارش عملکرد شش ماهه تیم مدیریت شبکه اجتماعی روی خط پیشاهنگی


با توجه به ارائه گزارش جمع بندی فعالیت ها و اقدامات انجام شده از سوی تیم مدیریت شبکه اجتماعی روی خط پیشاهنگی و ارائه به مدیران نهضت، بر آن شدیم که بخشی از این گزارش جهت بازدید اعضای روی خط پیشاهنگی بر روی شبکه نیز قرار گیرد.

 

خلاصه اقدامات انجام شده از 19 شهریور تا 14 دی 1392:


اقدامات فنی:

  1. تبدیل نسخه نرم افزاری شبکه از فروم به نت ورک

  2. اختصاصی شدن صفحه اصلیکه با توجه به گسترش شبکه، بزرگترین زیر ساخت لازم برای حضور تعداد بالای اعضا در شبکه و انتشار مطالب آن ها بود.

  3. ایحاد امکان افزودن شکلک، برچسب زدن کاربران، افزودن تصویر مستقیم از وبکم ، اختصاصی تر از اختصاصی با امکانات دیواری .

  4. ایجاد منوی دریافت کتب سازمانی ، برای سهولت در دریافت فایل های پی دی اف کتاب های سازمان و نهضت . 

  5. راه اندازی نسخه موبایل ، از آنجایی که نسل سوم وب سایت ها استقرار آنها بر روی تلفن همراه است در جهت تسهیل در دسترس بودن شبکه.

  6. ایجاد بلوک محبوب ترین کاربران ، جهت ایجاد شور و نشاط میان کاربران و افزایش انگیزه و میل به فعالیت.

  7. ایجاد بلوک اعضای تازه وارد جهت آشنایی بیشتر اعضا با یکدیگر و حمایت از اعضای تازه وارد

  8. ایجاد دسته بندی های لازم برای گروه ها، وبلاگ ها و آلبوم های عکس بسته به محتوا و نیاز کاربران

  9. راه اندازی سامانه ارتباطی مدیران و معاونین سازمانی (معاونین و مدیران پیشاهنگی استانی در دست اقدام )
  10. راه اندازی سامانه مشاوره روانشناسی

  11. راه اندازی سامانه ارتباط با طلایه داران استانی، در راستای برقرای ارتباط با نمایندگان (طلایه داران) هر استان

  12. 12. نگهداری سرور و در دسترس نگهداشتن آن (منجمله مقابله با اتک های صورت گرفته خصوصا در دوره حمله به سایت های دولتی که جلوی بیش از یک میلیون و هفتصد هزار حمله گرفته شد)

  13. انجام به روز رسانی های نسخه های جدید نرم افزار و رفع اشکالات آن
  14. راه اندازی بخش پیشاهنگ نمونه ، در جهت به وجود آوردن شور و نشاط در بین کاربران
  15. راه اندازی سامانه ارتباط با مدیران شبکه اجتماعی ماه نو ، از انجایی که مدتی زمزه های موازی کاری با ماه نو به گوش رسیده بود ازمهمترین اقدامات در جهت خاتمه دادن به اینگونه شایعات همین بخش بود که با جلسات حضوری با مدیریت ماه نو مشکلات برطرف و هماهنگی های لازم برقرا شد.
  16. تعیین شورای سیاست گزاری و برنامه ریزی ، درجهت ادامه حیات هرچه بهتر و مستدام تر شبکه.
  17. افزودن امکان پیشنهاد صفحات ، درجهت تسهیل در امر لینکینگ کاربران
  18. ایجاد امکان منوی سریع کاربری که شامل اطلاعات اولیه کاربر است با نگه داشتن موس روی نام کاربر در شبکه.
  19. ایجاد امکان پیام خصوصی برای همه کاربران ، درجهت سهولت در ارتباطات با یکدگیر.


                          


در یک نگاه کلی، در شش ماهه دوم وجود مجموعه روی خط پیشاهنگی،  سایت رشد فنی قابل توجهی داشته و تقریبا تمامی آیتم های رایج در شبکه های اجتماعی بزرگ دنیا در آن فراهم شده است.

 

فعالیت های محتوایی انجام شده:

  1. حمایت و خبررسانی از برنامه های سازمان در برنامه های خاص همچون:
    زلزله بوشهر
    تودی و معارفه دکتر وحید قبادی دانا بعنوان ریاست سازمان
    مناسبت های مذهبی و خاص با قرار دادن هدر و فوتر
    اطلاع رسانی و زیرساخت های لازم دخصوص کلیه برنامه های پیشاهنگی
  2. معارفه جناب آقای بابایی بعنوان معاونت پیش دبستانی ودانش آموزی جدید و تودی جناب آقای منیری، فرمانده بزرگ پیشاهنگی و ...

  3. حضور مستمر مدیران نهضت برای پاسخگویی به ابهامات کاربران

  4. معرفی نمایندگان استانی(طلایه داران استانی) 12 استان و آموزش آن ها

  5. اختصاص سهمیه حضور برای فعالان شبکه در اردوی بزرگ کمپوری پیشاهنگی مشهد مقدس

  6. ایجاد رقابت جهت برگزاری برنامه های مناسبتی و مسابقات توسط خود اعضا

  7. آغاز طرح معرفی برترین پیشاهنگ

  8. اجرای طرح تشویقی عضوگیری

  9. ارائه آموزش های لازم برای برخی از قسمت های اصلی و مهم شبکه

  10. حمایت از برخی برنامه ها ازجمله بازگشت جناب آقای منیری از حج 
  11. حمایت از برخی برنامه های مناسبتی و مذهبی منجمله برگزاری مراسمات درگذشت والدین مدرسان گرامی پیشاهنگی خواهران باغستانی.
  12. حضور روسای جمعیت هلال احمر و معاونین و کارشاناسان جوانان و مدیران خانه های پیشاهنگی در شبکه درجهت یکپارچگی برنامه ها و فعالیت ها
  13. و ....

 

لازم به ذکر است شبکه در حال حاضر با 500عضوتایید  شده  در حال فعالیت است، کل اعضای پیشاهنگان کشور فکر کنم چیزی حدود 5000 نفر باشند که این امار در مقابل آن در 6 ماه قابل قبول است.

 

برنامه های پیشنهادیدر شش ماهه دوم :

با توجه به تجربه اداره شبکه روی خط پیشاهنگی و بررسی مشکلات و نواقص فنی و محتوایی، پیشنهاد می شود علاوه بر ادامه طرح های شش ماهه گذشته، محورهای زیر جهت ارتقای هرچه بیشتر ضریب نفوذ شبکه در نظر گرفته شود:

 

از اینجا به بعدش همون سوپرایز هایی که چند وقت یه بار براتون خواهیم داشت و به موقع می بینین :)


پی نوشت:

هرچند برامون راضی کننده نیست، ولی از بین 5000 نفر 500 نفر تقریباً قانع کننده است چون باید درنظر گرفت که اون 5000 نفر همشون که اینترنت ندارن، همشونم که سالی یبار هلال نمیرن و خیلی چیزای دیگه! اونم با حجم پایین تبلیغاتی که انجام شد و صد البته با کوشش و تلاش شبانه روزی خود شما که می تونم به جرات بگم بیشترین نقش در این موضوع داشتین. خصوصا دوستانی مثل کابران فعال شبکه ، طلایه داران استانی و ... که با تلاششون تونستن شبکه رو به اینجا برسونن.

 

از نظر فنی هم هرچند مشکلات از نظر ما هنوزم زیاده، ولی با توجه به بضاعتی که در اختیارمونه، راضی کننده است. یه سری مشکل نرم افزاری ازجمله لایک نشدن و دیر پست شدن کامنت ها داشتیم که ب کل برطرف شد، مونده یه مشکل که اونم خیلی وقته ازش داریم رنج میبریم، مشکل ارورهای سروره که بودجه لازم به دستمون برسه در سریعترین زمانن ممکن برطرف خواهیم کرد...از صبوریتان کمال تشکر رو دارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۰
محمدامین خسروی پور

گفتم که میخوام توی خاطراتم شما رو شریک کنم:

اولین خاطره ی روزنامه ای من در طول مدیریت شبکه اجتماعی سازمان جوانان (روی خط پیشاهنگی):

قبل از خوندن پست اینو بخونین:

هیچکس از کاربرای سایت تا حالا منو اینجوری ندیده بود، معمولا چون مدیر ارشد شبکه بودم سعی میکردم با همه رابطه ی خوبی داشته باشم و تو مسائل انضباطی دخالت نکنم و راساً مدیر انضباطی سایت این برنامه رو اداره کنه! روزی که این پست رو زدم شاید به جرات بگم 10نفر از بچه های شبکه با دفترم تماس گرفتن و همشون میگفتن فلانی با ما که نبودی؟! چی شده؟ جریان چیه؟ درنهایت اینکه خودم خنده ام گرفته بود ولی با نهایت جدیت جواب سربالا میدادم به همه و میگفتم، معلوم نیست، حراست انشالله:)

____________________

بازی تمومه! همینجا پیاده شو....

آهای! با توام! تویی که بیست و چهار ساعت عمرت رو تلف گول زدن دخترای مردم می کنی!

تویی که به همشون می گی من فقط با تو هستم و این قدر شرف نداری که حداقل توی کثافت کاری خودت کثافت نباشی!

تویی که با حافظه اعجاز انگیزت تمام دروغ هایی که به هر کدومشون می گی رو به خوبی به یاد داری!

تویی که تبدیل به ماشین شایعه پراکنی سایت شدی و هر چی لایق خودته به بقیه نسبت می دی!

حواسم بهت هست!  نه، ببخشید حواسم بهت بوده و هست! مدرک لازم داشتم برای اینکه دهنت گل بگیرم و بفرستمت اونجا که لایقشی!

فکر میکنم همه فهمیدن که موضوع روی کیه! خب، آقا یا خانوم Xکه این همه درباره ات صحبت کردیم! 48 ساعت، فقط 48 ساعت فرصت داری که از مربیگری نهضت پیشاهنگان هلال احمر کنارگیری کنی و از کلیه فعالیت هات هم از جمعیت مقدس هلال احمر انصراف بدی!!! بعد از این کار هم نامه ی استعفا  و تاییدی جمعیت رو خودت برامون میفرستی! از اونجایی که نمیخواییم با آبروی کسی بازی کنیم گفتم خودت کنارگیری کنی و برامون بفرستی...

از اینجا که انداختمت بیرون، به خود شیطانت لعنت بفرست نه هیچ کس دیگه!!! اینم بهت بگم که اگه فقط حس کنم کوچک ترین حرفی پشت سر یکی از اعضا، شبکه یا یکی از مدیرا زدی، اصلا دنبال مدرک نمی گردم! مدارک جرمت رو بی هیچ اغماضی روی سایت منتشر می کنم! جوونیت که به باد دادی! عمرت به باد نده!

از دیشب تصمیم داشتم تو این پست، اسمت رو بنویسم و اعلام کنم که کی بوده که برای همیشه از سایت هم بلاک شده و گزارش کلیه تخلفاتت رو به حراست ارسال کنم اما باز هم شمع جحوانمردیم نذاشت....

تویی هم که تازه داری تاتی تاتی می کنی و مدام پیام های عاشقانه می فرستی! همین جا تمومش کن! مطمئن باش، خیلی نمی تونی مخفی بمونی!

پی نوشت: بعضی وقتا که گزارش تخلف برام می فرستین و می بینم که چقدر خودتون کوچیک می کنین و هم جنسای بی معرفت و بی شخصیت من چه رفتار تحقیر آمیزی باهاتون دارن دلم می سوزه! آره همون وقتایی که با القاب گلم و نازم و ... صداتون می کنن! دقیقا همون موقع ....


اینم بگم که اگر یه زن، خودش حریم خودش نگه داره، هیچ کس نمی تونه تحقیرش کنه! هیچ کس...


انشالله 48 ساعت دیگه اکانت این شخص  متخلف هم برای همیشه بلاک میشه! اون 48 ساعت هم فرصت دادم که بیاد و اگه دفاعی داره بکنه و صد البته تو این مدت نامه تایید شده ی جمعیت مبنی بر کنارگیریشو ارائه بده...


یاعلی!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۳:۲۷
محمدامین خسروی پور